از نام فیلم نیز به گمراهی نیفتید. این فیلم هیچ شباهتی به آثار کمیک جنگی که اخیرا ساخته شدهاند، ندارد. فیلم تندر آسیایی را به یاد بیاورید. اگرچه با دیدن فیلم کلی تفریح میکنیم و کاراکترهایش برایمان جذاب جلوهگری میکنند، بهویژه تامکروز با آن گریم منحصر بهفردش، اما تندر آسیایی نهایتا یک فیلم خوشساخت برای پر کردن اوقات فراغت است در حالیکه مردهایی که به بزها خیره میشوند حرف حساب دارد ولی در قالب هجو.
فیلم کلاسیک و ماندگار سیدنی پولاک «تازه درگذشته؛ آنها به اسبها شلیک میکنند مگر نه؟» را به یاد بیاورید.
وقتی قرار شد این فیلم در سال 1969ساخته شود ؛ با وجود نام طولانی و عجیب و غریبش، هیچ کس از نام فیلم تعجب نکرد، چرا؟ چون 35 سال بود که مردم با این عنوان آشنا شده بودند. هوراس مک کوی در سال 1935 نوولش را با این عنوان به بازار نشر فرستاد و همواره کتابش با استقبال نسلهای مختلف روبهرو میشد. اما وقتی قرار شد مردهایی که به بزها خیره میشوند ساخته شود، خیلیها از این عنوان فیلم نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورند. اگرچه جان رانسون خالق رمان مردهایی که به بزها خیره میشوند، 5 سال پیش از این، کتابش را چاپ کرده بود و خودش هم یک چهره موفق رسانهای به شمار میآمد.
مردهایی که بزها خیره میشوند یک کمدی جنگی مستقل جمع وجور و 25 میلیون دلاری است. و با تکیه بر هجو تصویری و کلامی ؛ کلیت ارتش آمریکا و عملیاتهای نظامی و مهمتر از همه خلق و خوی افسران آنها را به چالش میکشد. در یک کلام این فیلم هجو میلیتاریسم آمریکایی است و بس! این روند فقط به روزگار اخیر اشاره ندارد؛ یعنی در فیلم ما فقط با جنگهای اخیر مثل حمله به عراق روبهرو نیستیم، داستان از جنگ با ویتنام آغاز میشود و به جنگ با عراق ختم میشود.
نوع روایت فیلم نیز کارآمد است. در واقع اینجا جان رانسون به واسطه پیشینه رسانهای آمده و فیلم را از نگاه یک ژورنالیست و گزارشگر تعریف میکند. گزارشگری به نام باب ویلیتون ( بابازی ایوان مک گریگور) با افسری خشن به نام لین کسیدی ( با بازی جورج کلونی) آشنا میشود و رفاقتی عمیق بین آنها شکل میگیرد.
در این بین لین آنچه در این سالهای خدمتش در عملیاتهای گوناگون انجام داده برای باب تعریف میکند و او هم بنا بر علاقه و پیشه اش به نگارش این خاطرات میپردازد. اما 2 دهه پس از این آشنایی است که لین دوباره سری به این خاطرات میزند و درمییابد آنچه انجام داده و یا گفته فراتر از دیوانگیهای تمام عیار نام میگیرد، بهویژه آنجایی که اشاره دارد در بسیاری از عملیاتهای نظامی بهگونهای غیرعادی افسران، سربازان را مسخ میکردند تا بهتر بجنگند.
آن قضیه بز و بزغاله و خیره شدن به چشمان معصوم آنها نیز از همین رخدادهای بیمارگونه نشأت گرفته، جایی که با خیره شدن به چشمهای یک بز در فرصت مقتضی میشود او را با یک تله پاتی کلهپا کرد.
فیلم چندین کاراکتر محوری دارد اما همگی آنقدر عالی کار میکنند که گویی سهمی برای کارگردان اثر گرانت هاسلو باقی نمیگذارند. منظور آن است که این فیلم قطعا اثری بازیگرمحور است. بهویژه کلونی که در نقش افسری خشن گاهی چنان پوزخندهای زهرآگین میزند که انگار او و امثال او فرماندهانشان را سر کار میگذاشتند نه آن ژنرالهای از خود راضی با آن طرحهای مسخرهشان. طرحهایی شبیه همین آموزش کشتن بز از طریق تمرکز روی چشمهای حیوان بینوا!
فیلم در 2400 سالن در آمریکای شمالی به اکران سراسری در آمده و تا پایان هفته دوم چیزی حدود 27 میلیون دلار فروخت. که برای یک اثر مستقل قابلقبول است. منتقدین سینمایی نیز آنهایی که سرشان به تنشان میارزد،فیلم را پسندیدند و معدل امتیازات آنها به مردهایی که به بزها خیره میشوند،5/3 ستاره ارزیابی شده است.
بعید نیست با توجه به خریداری و پخش دیگر آثار ضدجنگ آمریکایی از سیما مثل در دره الاه و آثاری از این دست، این فیلم نیز از تلویزیون خودمان پخش شود. امیدواریم این اتفاق بیفتد.